نقاشی های کودکی
نقاشی های کودکی
نقاشی های کودکیم را می زنم آهسته ورق
در آنها همه در کنار هم هستندو دارند لبخند به لب
خانه در گوشه ای لامپ هایش روشن است ودودی بر سقف
خورشید در آسمان است و ابر در حال بارش
گلهایی به زبان کودکی در اطراف درخت سیب
ودر پایین نقش دریایی است پر از ماهی های قرمز
به دیوار نگاه می کنم که پر از تابلو های به قاب گرفته شده
مردی در تنهایی به راه
چشمی در گوشه ی قاب به انتظار
دریا دارد ولی در قایق به هنگام غروب مردی تنها
شادی کو
لبخندی نیست
گل جایگاهی ندارد
رنگ آنها همه تیره
زبان نقاشی های کودکی زیبا تر است می خواهم آنها را بگیرم قاب
کلمات کلیدی :